سلام ، من رفتم...
از مادرم, پدرم ,خاکم , ناموسم ,دخترم , دفاع کنم
رفتم که ، دروغ نباشه ، احترام کم نشه
همدیگرو درک کنیم ، ریا از بین بره ، دیگه توهین نباشه
دست ِ من نیست دیگر
عادت شده برایم ...
.
.
.
در عصر های سرد ِ زمستانی این روز ها
کنار ِ پنجره ...
مقابل شیشه ی بخار گرفته ، ز ها های دل گرفته گی ام
از جوشش احساسم
برایت ...
هر لحظه عاشقی دم میکنم
مریمـــــــــ
ادامه مطلب...
من به وادی سکـــوت میروم …
بگذار حرفــــــ های نگفته ...
آنقدر به صلیب ِ لال شدگی کشیده شوند ...
تا بمیرنــــــد !!!
و نا آشنای ِ آشنایی به اسم بغض
خلاص شود ز نگفتن ها
مریمــــــ
من در شهری زندگی میکنم ...
که هوایش آلوده و سنگین است ...
آلودگی اش از دود ماشین ها نیست ...
سنگینی اش هم از تردد آدم ها نیست ...
آلودگی اش از دود سیگار پسر بچه ها
و
سنگینی اش ازخاک چادر های تا شده در چمدان ِ گذشته ها
مریمــــــــــــــــ
سلام ، من رفتم...
از مادرم, پدرم ,خاکم , ناموسم ,دخترم , دفاع کنم
رفتم که ، دروغ نباشه ، احترام کم نشه
همدیگرو درک کنیم ، ریا از بین بره ، دیگه توهین نباشه
دروی ز مــ ــن و احساس ِ مــ ــن ای بی وفا
اما ...
تـــ ــو زیر ِ آسمانی ستاره ها را با نگاهت نوازش میکنی
که مــ ــن با ماه ِ همان آسمان
بسیار خلوت ها دارمـــــ
و این یعنی تـــ ــو به مــ ــن نزدیکی با تمام ِ دوریت
مریمــــــ